تاریخچه هنر مجسمه سازی
مجسمه سازی شاخه ای از هنرهای تجسمی میباشد که به صورت سه بعدی است که شامل دستکاری فیزیکی وسایل تجسمی با قالب ریزی و مدل سازی و یا شامل چیزهایی است که میتوانند تراشیده شوند یا شکل داده شوند مثل سنگ یا چوب، سیمان یا فلز.
فرآیندهای مجسمه سازی در ابتدا از منبت کاری (از بین بردن مواد) و الگوبرداری (افزودن مواد ، به عنوان خاک رس) تا سنگ، فلز، سرامیک، چوب و سایر مواد استفاده می شد، اما از زمان مدرنیسم، آزادی کاملاً کاملی وجود داشته است.
مجسمه سازی با سنگ حرفه ای تر از مجسمه سازی با گل، خمیر، قالب ریزی یا چوب و غیره میباشد.
مجسمه سازی در برخی فرهنگ ها مثل مدیترانه باستان، هند و چین مجسمه سازی با ارزشتر از سایر فرهنگها مانند آمریکای مرکزی و جنوبی و افریقاست.
سنت غربی مجسمه سازی در یونان باستان آغاز شد ، و یونان به طور گسترده ای به عنوان تولید شاهکارهای عالی در دوره کلاسیک دیده می شود.
یونانیان خیلی زود تصمیم گرفتند که شکل انسان مهمترین موضوع برای هنر است و با دیدن خدایان خود به این نتیجه رسیدند که بدن انسان هم سکولار است و هم مقدس، بنابراین یونانیان، خدایان خود را صورت تندیس در معابد خود میگذاشتند و آنها را میپرستیدند. تندیس های زیادی از سنگ و برنز در میادین و معبد های خود داشتند، چرا که عقیده داشتند روح هر انسانی بعد از مرگ به دنیا برمیگردد و برای آنکه سرگردان نشود، این تندیس ها را در محل امنی قرار میدادند تا روح آرامش بگیرد.
در قرون وسطی، مجسمه گوتیک نشان دهنده زحمت ها و احساسات ایمان مسیحی بود.
سبک گوتیک در نتیجهی محدودیتهای معماری قرون وسطی به وجود آمد و شکل کلیساها و قلعهها و به نوعی تمام اروپا را تغییر داد. تا قبل از این دوره، معماری جنبهی کاربردی داشت و بعد از آن به زیبایی توجه بیشتری شد.
هنر گوتیک در دوران قرون وسطی و در اروپای غربی و مرکزی رواج پیدا کرد و از قرن 12 تا اواخر قرن 16 میلادی ادامه داشت. این سبک بعد از معماری رمانسک روی کار آمد که در آن برای ساخت کلیساها از دیوارهای ضخیم، طاقهای گرد و برجهای بزرگ استفاده میکردند. اما در سبک گوتیک بیشتر بر روی ارتفاع و نورپردازی تمرکز میشود و با اینکه کلیساهای این سبک را از سنگهای سنگینوزن میسازند، برجهای بلند و معماری آنها اینطور به نظر میرسد که گویی جاذبهی زمین را به سخره گرفتهاند.
نام گوتیک را نویسندگان ایتالیایی دوران رنسانس برای این سبک اختراع کردند. این سبک جدیدِ قرون وسطی، که از نظر آنها تقارن هندسی نداشت و در نگاهشان زشت و غیر کلاسیک جلوه میکرد. آنها حتی این سبک را به قبایل وحشی گوتها نسبت میدادند که امپراطوری روم و فرهنگ کلاسیک آن را در قرن پنجم نابود کردند. نام گوتیک تا مدتها لحن و مفهوم تحقیرآمیزی را تداعی میکرد؛ تا اینکه ارزیابی مجددی از آن در قرن 19 میلادی صورت گرفت که اینبار مثبت بود. محققان عصر مدرن، این موضوع را به خوبی میدانند که سبک گوتیک هیچ ارتباطی با قبیلهی گوتها ندارد و در واقع زیبایی و روشنایی را به معماری وارد کرد؛ اما واژهی گوتیک همچنان به عنوان کلمهای استاندارد در مطالعهی تاریخ هنر باقی مانده است.
احیای مدل های کلاسیک در دوره رنسانس مجسمه های مشهوری مانند دیوید میکل آنژ را در برداشته است.
مجسمه دیوید میکل آنژ یکی از قهرمانان کتاب مقدس به نام داوود را در حال تفکر به تصویر میکشد. بسیاری معتقدند که مجسمه از داوود درست قبل از جنگ گلیات (یکی از پنج ایالت فلسطین) میباشد، بر خلاف عده دیگری که تصور میکنند مجسمه حکایت از داوود بعد از پیروزی در این نبرد را دارد. مجسمه داوود حکایت از دفاع لیبرال (آزادی خواهان) بومی در جمهوری فلورانس که استانی مستقل بوده و از هر سو توسط ایالات رقیب و خاندان برتر مدیچی (Medici) تهدید میشده. این نظریه توسط مجسمههای ساخته شده خارج ازPalazzo della Signoria مرکز حکومت سیویک در فلورانس تقویت میشود. مجسمه کامل در 8 سپتامبر سال 1504 پرده برداری شد. چشمان داوود با نگاهی مملو از اخطار به سوی روم زل زده بود.
تندیس داوود، به عنوان شکستدهنده گولیات (جالوت)، سمبل و نماد شهر فلورانس نیز محسوب میشود. از این مجسمه تا سال 1873 میلادی، در فضای باز نگهداری میشد. مجسمه داوود در جریان شورش سال 1571 آسیب دید، از این روی به گالری آکادمی هنرهای فلورانس انتقال یافت و تاکنون در آن مکان قرار دارد.
بعدها مجسمه سازی مدرنیستی با ساخت مجسمه از اشیاء و پایان دادن فرآیندهای سنتی و تأکید بر ترسیم بدن انسان فاصله گرفت.